چرا گاهی به داروهای روانپزشکی نیاز داریم؟
گاهی مقاومت زیادی نسبت به مصرف داروهای روانپزشکی وجود دارد. دلیل این مسئله، جدای از کلیشههای فرهنگی غلط، نداشتن اطلاعات کافی دربارۀ علت نیاز به داروها و نگرانی غیرواقعی و اغراقآمیز در مورد عوارض جانبی آنهاست. در این مقاله سعی میکنیم تا به این دو مورد بپردازیم و شایعترین سوالهایی که در این زمینه مطرح هستند را جواب دهیم تا بدانیم چرا گاهی این داروها نه تنها مفید، بلکه بسیار ضروری هستند و لازم است به مقاومت مقابل آنها غلبه کنیم.
۱. چرا گاهی به داروهای روانپزشکی نیاز داریم؟
الف. نقش عوامل زیستی و بیولوژیکی در بیماری شما جدی است
در چنین مواردی که اغلب ژنتیکی و وراثتی هستند، عوامل زیستی مانند بدتنظیمی کارکرد مغزی و هورمونی، بهراحتی میتوانند بر روی افکار، احساسات و رفتار ما تأثیر منفی داشته باشند. این مسئله فقط در بیماریهای شدیدی مثل اسکیزوفرنیا وجود ندارد، بلکه در مواردی مثل وسواس یا افسردگی خفیف هم ردپای دلایل زیستی را میبینیم. پس دارو به کمک جسم میآید تا کارکردهای مغزی و هورومونی مرتبط با ایجاد شادی، رضایت، خلق ثابت، حفظ ارتباط با واقعیت و مانند اینها را اصلاح یا تقویت کند. در چنین مواردی، دارودرمانی در کنار درمانهای گفتاری و رفتاری تجویز میشود تا از ابعاد مختلف به حل مشکل پرداخته شود.
ب. شرایط روانی شما بر جسمتان اثر منفی گذاشتهاند یا مسائل روانی شما را گرفتار نشانههای بدنی آزاردهنده کردهاند
فقط شرایط جسمی نیستند که بر روان ما اثر دارند، بلکه ارتباط بین جسم و روان یک ارتباط دوطرفه و درهمتنیده است؛ یعنی حالات روانی هم میتوانند بر شرایط جسمانی ما اثر بگذارند. گاهی یک مشکل روانشناختی از ابتدا ریشۀ زیستی قویای نداشته است، اما تجربههای سخت و یا نداشتن مهارت مقابله با شرایط استرسزا، باعث شدهاند که هم روان و هم جسم ما تحتتأثیر قرار بگیرند. این مسئله یک چرخه تغییر منفی متقابل بین جسم و روان را ایجاد میکند و دارودرمانی میتواند جلوی پیشرفت این مشکل را بگیرد. گاهیاوقات نیز نشانههای بدنی یک وضعیت روانی آسیبدیده آنقدر شدید هستند که شما را از پا انداختهاند مثلاً از شدت افسردگی نمیتوانید خود را بیدار و هوشیار نگه دارید.
ج. دارو میتواند تأثیر رواندرمانی گفتاری و رفتاری را افزایش دهد
گاهی شما در چنان شرایط بههمریختهای قرار دارید که ذهنتان به تنهایی نمیتواند راهحلهای سالم را به کار گیرد. در چنین مواردی، داروها بهطور موقت تجویز میشوند و در کنار سایر روشهای درمانی کمک میکنند تا روند بهبود سرعت و سهولت بیشتری پیدا کند و از درمان نتیجۀ بهتری بگیرید.
۲. آیا داروهای روانپزشکی باعث وابستگی و اعتیاد میشوند؟
این سوال یک دغدغۀ قابلدرک و یکی از دلایل اصلی مقاومت دربرابر داروهای روانپزشکی است. اما چیزی که لازم است بدانید این است که این مسئله بستگی به نوع، شدت و قدمت مشکل شما دارد. در اکثر اوقات مصرف و توصیه به استفاده از داروها میتوانند موقتی باشند زیرا شما در کنار مصرف دارویی که روانپزشکتان تجویز میکند، با کمک گرفتن از یک روانشناس بهتدریج شیوههای سالم و کارآمد تنظیم هیجان، افکار و رفتار خود را یاد میگیرید. در چنین شرایطی، پس از بهبود یافتن، روانپزشک بهتدریج داروها را کم و سپس قطع میکند.
با این حال، گاهی در این موارد مصرف دارو برای مدتی طولانی یا برای همیشه لازم است:
- وقتی ریشۀ زیستی مشکل قوی یا وراثتی است.
- وقتی مشکل عمیق و طولانیمدت است و مغز به تنهایی نمیتواند کارکرد خود را با شرایط تطبیق بدهند.
- وقتی شرایط محیطی بسیار استرسزا و خارج از کنترل فرد هستند.
۳. آیا تأثیر داروها سریع است؟
پاسخ این سوال کاملاً بستگی به شرایط خاص شما و نوع دارویی که مصرف میکنید، دارد. داروهایی مثل آرامبخشها و خوابآورها میتوانند در کمتر از یک ساعت تأثیرگذار باشند، درحالیکه داروهایی مثل ضدافسردگیها، اغلب به چند روز زمان برای نشان دادن اثر خود نیاز دارند. شما میتوانید دربارۀ نحوه و زمان اثرگذاری داروهای خود از روانپزشکتان سوال کنید تا با آگاهی بیشتر، برای دیدن تأثیر داروها آماده باشید. بهعلاوه، مکانیزم اثر داروها باهم متفاوت هستند. به همین دلیل، گاهی ممکن است نیاز باشد که بعد از چند روز مصرف، دربارۀ تأثیر داروها با روانپزشک خود صحبت کنید تا در صورت لزوم، داروهای جدیدی را جایگزین کند.
۴. آیا داروها عوارض جانبی دارند؟
هر دارویی، چه داروهای روانپزشکی و چه غیرروانپزشکی، ممکن است عوارض جانبیای داشته باشند. در اغلب موارد، این عوارض کوتاهمدت هستند؛ مانند حالت تهوع یا سردرد. بهترین کار این است که بروشور داخل جعبۀ دارو را بخوانید تا با عوارض احتمالی بلندمدت و کوتاهمدت آن آشنا شوید. همینطور لازم است بدانید که دارویی که مصرف میکنید در چه زمانی مناسب و در چه زمانی خطرزا است؛ بهعنوان مثال، مصرف داروهای آرامبخش در زمان رانندگی میتواند خطرساز باشد. شما حق دارید که از روانپزشک خود بخواهید که دراینباره به شما توضیح بدهد تا بدانید که کدام عوارض طبیعی و کدامیک دردسرساز هستند. با این حال، بهترین کار این است که پس از مصرف دارو، هرگونه عوارض احتمالی را به روانپزشکتان اطلاع دهید.
به یاد داشته باشید زمانی یک دارو تأییدیهٔ تجویز را به دست میآورد که اطمینان حاصل شود که اثربخشی آن به عوارض محتمل برتری و پیشی دارد و درعینحال امکان عوارض جدی و آسیبزننده بهواسطهٔ آن در جمعیت سالم نادر باشد.
و فراموش نکنید که در اغلب موارد، تأثیر منفیای که مشکلات روانی بر کیفیت زندگی و حتی سلامت جسمی شما میگذارند، بسیار بیشتر از عوارض جانبی داروهای روانپزشکی است. بهعلاوه؛ هیچ چیز بااهمیتتر و ارزشمندتر از سلامت روان و آرامش شما نیست. پس با افزایش آگاهی خود و جامعه نسبت به مصرف این داروها، میتوانید قدم بزرگی در راه حفظ کیفیت زندگی خود و دیگران بردارید.
گروهدرمانی چگونه میتواند به ما کمک کند؟
آیا شما هم جزو آن دسته افرادی هستید که صحبت با کسی که درکتان میکند و همینطور، به اشتراک گذاشتن تجربیاتتان حالتان را بهتر میکند؟
آیا دوست دارید که این صحبت کردن چیزی بیشتر از یک درددل ساده باشد و میخواهید از دانش یک روانشناس هم استفاده کنید؟
آیا بهدنبال رشد، خودشکوفایی، غنیتر ساختن تجربهها، کسب آرامش و موفقتر بودن هستید؟
اگر پاسخ شما به این سوالها بله است، گروهدرمانی همان جاییست که به دنبالش هستید.
گروهدرمانی چیست؟
گروهدرمانی یا رواندرمانی گروهی یک روش درمانی علمی و مؤثر برای شناخت و مدیریت مشکلات روانشناختی است. اعضای شرکتکننده در گروههای درمانی معمولاً کسانی هستند که مشکلات و دغدغههای مشابهی دارند. آنها در سایۀ راهنماییها و هدایت علمی یک روانشناس و در فضایی امن و بدونقضاوت با یکدیگر تعامل برقرار میکنند، از روانشناس و سایر اعضای گروه در مورد خود و بهطور خاص، بخش مهمی از خود در ارتباط با دیگران میآموزند، از تجربیاتشان میگویند، به همدیگر گوش میدهند و از همدلی و حمایت یکدیگر برخوردار میشوند.
انواع گروههای درمانی در هدف جلسات، رویکرد روانشناسی حاکم بر آن، تعداد اعضا و تعداد جلسات با یکدیگر تفاوت دارند. اما فارغ از این تفاوتها، مزیتهای انواع مختلف گروهدرمانی در تحقیقات علمی مختلف ثابت شده است.
انواع مختلف گروهدرمانی چه هستند؟
دنیای روانشناسی تنها به دنبال درمان بیماریهای و مشکلات روانشناختی نیست. افرادی که دچار بیماری نیستند هم میتوانند با کمک روانشناسی، رشد عمیقتری را تجربه کنند، زندگی خود را غنیتر سازند و مسیر زندگی را با سلامتی و شکوفایی بیشتری طی کنند. برای همین، گروهدرمانی فقط برای درمان طراحی نشده است؛ بعضی از افراد در گروه گرد هم میآیند تا رشد کنند، شکوفایی بیشتری را تجربه کنند و روشهای رسیدن به آرامش و موفقیت را بیاموزند.
در بین گروههای درمانی، از لحاظ رویکرد روانشناختی و تعداد اعضاء و تعداد جلسات نیز تفاوت وجود دارد. با این حال، فراتر از همۀ این تفاوتها، نتایج مفید گروهدرمانی در نتایج بالینی و مطالعات علمی مختلف ثابت شده است.
فواید گروهدرمانی چه هستند؟
گروهدرمانی یک دورهمی ساده برای به اشتراک گذاشتن تجارب نیست. روانشناسان آگاه به اصول علمی برگزاری گروهدرمانی در تمام جلسات حضور دارند. توصیههای علمی میکنند، به درمان میپردازند، مراقب حال روانی اعضا هستند و جلسات را مدیریت میکنند تا بحثها از حالت مؤثر و سالم خارج نشوند. حضور یک رواندرمانگر و هدفمندی گروه وجه ممیز و عامل اثرگذاری گروههای درمانی است.
۲. متوجه میشویم که تنها نیستیم.
اعضای گروههای درمانی در بسیاری از موارد همگن هستند، یعنی کسانی که تجربهها، دغدغهها، مشکلات و نگرانیهای مشابهی دارند. در صورت همگن بودن اعضای شرکتکننده در گروه، تشابه مفاهیم و تجارب انسانی به افراد شرکتکننده کمک میکند تا از حس تنهایی درونی بیرون بیایند.
به عبارت دیگر، دانستن اینکه دیگران هم مسائلی مشابه با ما را تجربه میکنند، به آرامش و احساس درک شدن ما کمک میکند و باعث میشود که از احساس تنهایی و جدا ماندن ما کاسته شود.
۳. یک شبکۀ حمایتی پیدا میکنیم.
دغدغههای مشترک و بنیادین انسانی باعث میشوند تا اعضای گروه تجارب و حرفهای یکدیگر را بهخوبی متوجه شوند و در بستر قوانین گروه، از یکدیگر حمایت عاطفی کنند یا به هم راهکار سالم ارائه بدهند. شنیدن صحبتها و تجارب مشابه از زبان فرد دیگر علاوهبر دادن احساس همدلی و کم کردن از حس تنهایی درونی، مانند ایستادن روبهروی آیینهای است که به ما فرصت میدهد تا تصویر خود را یکبار دیگر و از فاصله بیشتر نگاه کنیم.
۴. دید جدیدی دربارۀ مسائل خود پیدا میکنیم.
دانستن اینکه افراد دیگر چگونه شرایط را تفسیر میکنند باعث میشود تا دید جدیدی به خود و زندگیمان پیدا کنیم و همهچیز را از زاویهای دیگر ببینیم. ما میتوانیم از تجربیات دیگران برای انطباق بیشتر با شرایط خود و برای پیدا کردن راهحلهای جدید استفاده کنیم و خزانهٔ راهبردهایمان را غنیتر کنیم.
۵. در یک فضای محرمانه و بدون قضاوت قرار میگیریم.
شاید شما گاهی احساس کرده باشید که حتی نزدیکترین افراد زندگیتان هم تصمیمها و رفتارهای شما را قضاوت میکنند و نگران گفتن رازهای خود به آنها باشید. درعینحال که کنجکاو باشید تا نظر دیگران را در مورد آنها بدانید. در فضای گروهدرمانی، به این دلیل که افراد در سایر بخشهای زندگی یکدیگر حضور ندارند همۀ حرفها راحتتر بازگو میشوند و به دلیل داشتن تجربههای مشابه با دغدغهٔ بسیار کمتری در مورد قضاوت شدن، میتوانیم بخشهای نگفتهٔ خود را بازگو کنیم و به آنها و اثراتشان بر خود و دیگران آگاه شویم.
۶. مهارتهای اجتماعی را تمرین میکنیم.
داشتن توانایی همدلی، گوش دادن فعالانه، قضاوت نکردن، رازداری و توجه به رنج دیگران جزء کلیدیترین مهارتهای اجتماعی و ارتباطی هستند. برای داشتن حضوری سالم و مؤثر در گروهدرمانی، لازم است که همۀ این مهارتها را کنار سایر اعضا تمرین کنیم. این مسئله در بعضی از گروههای درمانی، جزء دلایل اصلی تشکیل گروه است. حضور در گروه بهطور قابلملاحظهای مهارتهای اجتماعی و توان کنار آمدن با دیگران را در ما تقویت میکند.
چیزهایی که باید پیش از ورود به گروهدرمانی بدانیم:
گروهدرمانی در همۀ شرایط و برای همه انواع مشکلات و بیماریها توصیه نمیشود. در واقع، روانشناسِ متخصص در زمینۀ گروه درمانی و رهبر گروه است که با مصاحبه یا با شناخت قبلی از شما، تشخیص میدهد که آیا در حال حاضر این جلسات برای شما مفید هستند یا خیر.
نکتۀ مهم دیگر آن است که همۀ گروهها قوانین مشخصی برای حمایت از اعضای گروه دارند. معمولاً افراد پیش از ورود به جلسات، متعهد میشوند که رازدار باشند، به یکدیگر توهین نکنند، به راهنماییها و توضیحات روانشناس گوش بدهند و از ساختن روابط خارج از گروه با سایر اعضا خودداری کنند. تنها با رعایت این قوانین است که گروهدرمانی میتواند حداکثر بازدهی خود را داشته باشد.
گروهدرمانی یک تجربهٔ هوشیارانه و ناب است که تقریباً برای همهٔ افرادی که مجوز حضور در آن را به دست میآورند، مؤثر خواهد بود.
چگونه پس از مهاجرت از سلامت روان خود مراقبت کنیم؟
مهاجرت یکی از پیچیدهترین تجربههای زندگی است. شاید کمترین تجربهای در زندگی تا این حد هم تلخ و هم شیرین باشد؛ مهاجرت یعنی دور شدن از جایی که میشناسیم، به آن احساس تعلق داریم و خاطرات و دلبستگیهای ما را شکل داده است و رفتن به جایی دورتر، به امید ساختن روزهای بهتر و موفقیتهای بیشتر.
حالا که بعد از بررسیها و تلاشهای زیاد، دیگر تصمیمتان را گرفتهاید، کشورتان را عوض کردهاید و وارد دنیای جدید و ناشناختۀ بعد از مهاجرت شدهاید، چطور میتوانید از سلامت روان خودتان مراقبت کنید تا زندگی شادتر و سالمتری داشته باشید؟ ما برای شما چند توصیه داریم:
۱. دربارهٔ فرهنگ کشور جدید اطلاعات کسب کنید.
هرچه بیشتر دربارۀ این کشور جدید و فرهنگ آن بدانید، تفاوتهای فرهنگی شما را کمتر شگفتزده میکنند. با این کار، کنترل بیشتری بر اتفاقات زندگی خود خواهید داشت و از پیشآمدهای غیرمنتظره و ناخوشایند جلوگیری خواهید کرد.
۲. زبان آن کشور را یاد بگیرید.
شاید به کشوری مهاجرت کرده باشید که یادگیری زبان مردمان آنجا برای شما کمی سخت باشد و شاید نیازی هم به یادگیری آن نداشته باشید. اما بهتر است، حتی در سطح ابتدایی، با زبان آن کشور آشنا شوید. با این کار نسبت به کشور جدید احساس نزدیکی و تعلق بیشتری پیدا میکنید، ارتباط بهتری با مردم میگیرید و روابط دوستانه و شغلی بیشتری میسازید.
۳. اشیای دوستداشتنی را با خودتان ببرید.
هر بار که به کشور خود برمیگردید، چند شی دوستداشتنی با خود به همراه ببرید که برای شما معنای فرهنگی یا تعلق خاطر شخصی دارند. با این کار هم احساس نزدیکی با کشور خود را حفظ میکنید و هم به خانۀ جدید خود احساس تعلق بیشتری پیدا میکنید.
۴. برای پیدا کردن دوست عجله نکنید.
احتمالاً تنهایی سختترین بخش مهاجرت است. اما برای تنها نماندن و ساختن روابط جدید عجله نکنید. با شناخت فرهنگ جامعۀ جدیدتان، دربارۀ حد و حدود روابط دوستانه اطلاعات کسب کنید و روابط خود را بهتدریج پیش ببرید تا از وابستگی عاطفی زودهنگام ضربه نخورید.
۵. چند دوست همزبان داشته باشید.
در ایجاد رابطه با افراد همفرهنگ خود و افرادی از فرهنگهای دیگر تعادل ایجاد کنید. روابط خود را منحصر به هموطنان خود خود نکنید اما داشتن چند دوست همزبان که با شما پیشینۀ مشترک دارند، به احساس تعلق و سازگاری شما کمک خواهد کرد.
۶. برای خود چند مکان مشخص و دوستداشتنی برای خرید و تفریح در نظر بگیرید.
به احتمال زیاد در محیط قبلیتان فضاهای دوستداشتنیای داشتهاید که زمان زیادی را در آنجا سپری میکردهاید و الآن در این کشور جدید چنین فضاهایی را ندارید. پیدا کردن جایی که برای خرید یا تفریح به آنجا بروید، باعث میشود که هم به محیط جدیدتان احساس تعلق داشته باشید و هم کسانی که به آنجا رفتوآمد دارند را بشناسید و جزوی از آنها شوید.
۷. تماس با کشور خود را حفظ کنید.
لازم نیست حتماً حرف مهمی برای زدن داشته باشید تا با خانواده و دوستان خود تماس بگیرید. با تماسهای ویدیویی، وارد فضای زندگی همدیگر شوید و از راه دور برای چند دقیقه یا چند ساعت، کنار هم زندگی کنید.
۸. به سلامت روان و جسم خود اهمیت بدهید.
در باشگاه نزدیک خانۀ خود ثبتنام کنید، در فعالیتهای فرهنگی محل تحصیل یا کار خود عضو شوید، به گروههای سفر و کمپینگ بپیوندید، تغذیۀ سالم داشته باشید.
۹. صبور باشید.
شما با مهاجرت، تغییر بزرگی در تمام جوانب زندگی خود ایجاد کردهاید. پس به خودتان حق بدهید که برای کنار آمدن با این تغییرات، نیاز به کمی زمان داشته باشید. اما بدانید که غم و اضطراب جزو طبیعی این تجربه نیستند، پس اگر دچار این مشکلات شدید، به دنبال راهحل باشید.
۱۰. از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید.
اگر بعد از گذشتن حداقل شش ماه، هنوز دچار مشکل در انطباق با شرایط جدید خود هستید، برنامۀ خواب و تغذیۀ شما بههم ریخته است، کلافه و مضطرب شدهاید، تحریکپذیر و خستهاید، برای انجام کارهای خود تمرکز ندارید و روابط و عملکرد شغلی یا تحصیلیتان تحتتأثیر قرار گرفتهاند، ممکن است به اختلال سازگاری دچار شده باشید؛ یعنی اینکه مشکلات پایهایتری وجود دارند که باعث شدهاند شما در شرایط جدید طراوت و مهارتهای لازم برای سازگاری پیدا کردن را نداشته باشید. در این صورت، لازم است که حتماً از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید تا بفهمید این مشکلات و موانع چه هستند و چطور میتوانید حل شان کنید.
روانشناس یا روانپزشک؛ به کدامیک مراجعه کنم؟
اگر جایی از بدنمان درد بگیرد، باید به پزشکی مراجعه کنیم که تخصص مرتبط با مشکل ما را داشته باشد تا بتواند راهحل تخصصیای ارائه بدهد. در حوزۀ سلامت روان نیز همینطور است و متخصصان آن در شاخههای مختلفی فعالیت میکنند؛ هم روانپزشک و هم روانشناس نحوۀ عملکرد مغز، احساسات و افکار انسان را میشناسند و هر دو میتوانند به مراجع برای حل یا درمان مشکلات و بیماریهای مرتبط با سلامت روان کمک کنند. اما از آنجا که این مشکلات و بیماریها در موضوع، شدت و علت بهوجود آمدن با هم متفاوت هستند، برای برطرف کردن آنها نیاز به تخصصهای متفاوتی داریم و لازم است بدانیم در مورد چه مشکلاتی به کدام متخصص مراجعه کنیم.
اگر شما هم در انتخاب متخصصی که زمینۀ فعالیتش برای شما مناسب باشد دچار سردرگمی شدهاید یا عنوانهای روانشناس، روانپزشک، مشاور و روانکاو شما را گیج کردهاند، اصلاً به خودتان خرده نگیرید، چراکه تفاوتهای ظریفی در میان هست و البته آگاهی در مورد آنها به شما کمک میکند تا در درستترین مسیر قرار بگیرید.
خواندن این مقاله کمکتان میکند تا تفاوت بین حیطههای مختلف سلامت روان را بشناسید و به کسی مراجعه کنید که بیشترین تناسب را با دغدغههای شما دارد.
روانشناس و روانپزشک چه تفاوتی با هم دارند؟
بیاید با هم تفاوت بین روانشناس و روانپزشک را در دو زمینۀ مهم تحصیلات و شیوۀ درمان بررسی کنیم:
۱. تحصیلات
روانشناسی و مشاوره از رشتههای غیرپزشکی هستند. روانشناسان میتوانند با توجه به علاقۀ خود، در گرایشهای مختلف از جمله روانشناسی بالینی، کودک و نوجوان، تربیتی، مشاوره یا زوجدرمانی تحصیل کنند. دانشجویان این رشتهها دربارۀ کارکرد بخشهای مختلف مغزی و تأثیر هورمونها بر سلامت روان نیز آگاهی پیدا میکنند اما بخش عمدۀ تحصیلات آنها مرتبط با تأثیر مسائل احساسی و اجتماعی، مانند تجربیات زندگی و شیوههای فرزندپروری بر سلامت روان است.
بین روانشناس و مشاور نیز تفاوتهای ظریف اما شایانتوجهی وجود دارد. افراد متخصص در رشتهٔ روانشناسی برای درمان و تغییرات بنیادین آموزش جدیتری دیدهاند. حال آن که فارغالتحصیلان رشتهٔ مشاوره اغلب در تصمیمگیری به فرد کمک میکنند. مشاور سعی میکند تا با راهنمایی دادن به مراجع، از بروز مشکلات و چالشهای جدید در زندگی وی جلوگیری کند، لذا میتوان گفت مشاوران در زمینۀ توصیه راجع به تغییرات محیطی و فردی، در مواردی که صحبت از یک اختلال روانشناختی نیست، مهارت آموختهاند.
از سوی دیگر، دربارۀ تفاوت بین روانشناس و مشاور به اختصار میتوان گفت که معمولاً روانشناسان به حل مسائل پیچیدهتر و درمان بیماریها و اختلالات در تعداد جلسههای بیشتر میپردازند، درحالیکه مشاوران در زمینۀ مسائلی که پیچیدگی کمتری دارند فعالیت میکنند و طی تعداد جلسات کمتری به مراجع خود راهنمایی و راهکار ارائه میدهند.
البته در حال حاضر، تعداد زیادی از مشاوران نیز با شرکت در دورههای اضافه بر آموزش دانشگاهی، آموزشهای مربوط به درمانگری عمیقتر را کسب کردهاند و در اتاق درمان از آنها بهره میگیرند.
روانپزشکی یکی از شاخههای رشتۀ پزشکی است. روانپزشکان پس از گذراندن دورۀ پزشکی عمومی، تخصص خود را در رشتۀ روانپزشکی میگیرند. آنها با ارتباط بین فعالیت بخشهای مختلف مغز و تأثیر هورومونهای درونریز و برونریز بر روی افکار، هیجانات و رفتارهای ما آشنا میشوند. در نتیجه، بیشتر از روانشناسان بر روی ارتباط متقابل بین مسائل روانی و جسمی تمرکز میکنند.
۲. درمان
در دنیای روانشناسی، مکتبها و رویکردهای درمانی متفاوتی از جمله روانتحلیلگری، روانکاوی، طرحوارهدرمانی، درمان متمرکز بر هیجان، واقعیتدرمانی و غیره وجود دارند. روانشناسان و مشاوران با انتخاب یکی از این رویکردها، به حل مشکلات رفتاری، تعارضهای بینفردی، کمبود اعتمادبهنفس، مشکلات یادگیری، اضطراب و افسردگی، وسواس و مسائل شخصیتی میپردازند. آنها با توجه به رویکرد درمانی خود، از طریق صحبت کردن با مراجع، الگوهای فکری و رفتاری او را اصلاح میکنند. اما با اینکه در دروس خود دربارۀ کارکردهای مغزی و تأثیر هر دارو آگاهی پیدا کردهاند، امکان تجویز دارو و درمانهای زیستی را ندارند.
روانپزشکان با تجویز دارو یا مداخلههای زیستی مانند الکتروشوکدرمانی، به درمان شرایط پیچیدهای میپردازند که ضرورت درمان پزشکی همراه یا بدون همراهی رواندرمانی را دارند؛ از جمله اختلال دوقطبی یا افسردگی و اضطرابِ دارای مبنای زیستی. درواقع، روانپزشکان نیز به الگوهای فکری، هیجانی و رفتاری مراجع توجه دارند اما تأکید آنها بر تأثیر متقابل بین جسم و روان است.
آیا ممکن است که هم به روانشناس و هم به روانپزشک نیاز داشته باشم؟
در بسیاری از موارد، روانپزشکان و روانشناسان با هم کار میکنند. یک روانشناس ممکن است متوجه شود که در کنار رواندرمانی به دارودرمانی نیز نیاز دارید و شما را به روانپزشک هم ارجاع دهد؛ همانطور که یک روانپزشک ممکن است متوجه شود که علاوهبر مداخلهٔ دارویی، به درمان روانشناختی نیز نیاز دارید و شما را به یک روانشناس معرفی کند. البته ممکن است بعضی از روانپزشکان به کار رواندرمانی هم علاقه داشته باشند و با گذراندن دورههای تکمیلی لازم، همزمان با تجویز دارو، مداخلۀ رواندرمانی غیردارویی را هم انجام بدهند.