
چرا گاهی به داروهای روانپزشکی نیاز داریم؟
گاهی مقاومت زیادی نسبت به مصرف داروهای روانپزشکی وجود دارد. دلیل این مسئله، جدای از کلیشههای فرهنگی غلط، نداشتن اطلاعات کافی دربارۀ علت نیاز به داروها و نگرانی غیرواقعی و اغراقآمیز در مورد عوارض جانبی آنهاست. در این مقاله سعی میکنیم تا به این دو مورد بپردازیم و شایعترین سوالهایی که در این زمینه مطرح هستند را جواب دهیم تا بدانیم چرا گاهی این داروها نه تنها مفید، بلکه بسیار ضروری هستند و لازم است به مقاومت مقابل آنها غلبه کنیم.
۱. چرا گاهی به داروهای روانپزشکی نیاز داریم؟
الف. نقش عوامل زیستی و بیولوژیکی در بیماری شما جدی است
در چنین مواردی که اغلب ژنتیکی و وراثتی هستند، عوامل زیستی مانند بدتنظیمی کارکرد مغزی و هورمونی، بهراحتی میتوانند بر روی افکار، احساسات و رفتار ما تأثیر منفی داشته باشند. این مسئله فقط در بیماریهای شدیدی مثل اسکیزوفرنیا وجود ندارد، بلکه در مواردی مثل وسواس یا افسردگی خفیف هم ردپای دلایل زیستی را میبینیم. پس دارو به کمک جسم میآید تا کارکردهای مغزی و هورومونی مرتبط با ایجاد شادی، رضایت، خلق ثابت، حفظ ارتباط با واقعیت و مانند اینها را اصلاح یا تقویت کند. در چنین مواردی، دارودرمانی در کنار درمانهای گفتاری و رفتاری تجویز میشود تا از ابعاد مختلف به حل مشکل پرداخته شود.
ب. شرایط روانی شما بر جسمتان اثر منفی گذاشتهاند یا مسائل روانی شما را گرفتار نشانههای بدنی آزاردهنده کردهاند
فقط شرایط جسمی نیستند که بر روان ما اثر دارند، بلکه ارتباط بین جسم و روان یک ارتباط دوطرفه و درهمتنیده است؛ یعنی حالات روانی هم میتوانند بر شرایط جسمانی ما اثر بگذارند. گاهی یک مشکل روانشناختی از ابتدا ریشۀ زیستی قویای نداشته است، اما تجربههای سخت و یا نداشتن مهارت مقابله با شرایط استرسزا، باعث شدهاند که هم روان و هم جسم ما تحتتأثیر قرار بگیرند. این مسئله یک چرخه تغییر منفی متقابل بین جسم و روان را ایجاد میکند و دارودرمانی میتواند جلوی پیشرفت این مشکل را بگیرد. گاهیاوقات نیز نشانههای بدنی یک وضعیت روانی آسیبدیده آنقدر شدید هستند که شما را از پا انداختهاند مثلاً از شدت افسردگی نمیتوانید خود را بیدار و هوشیار نگه دارید.
ج. دارو میتواند تأثیر رواندرمانی گفتاری و رفتاری را افزایش دهد
گاهی شما در چنان شرایط بههمریختهای قرار دارید که ذهنتان به تنهایی نمیتواند راهحلهای سالم را به کار گیرد. در چنین مواردی، داروها بهطور موقت تجویز میشوند و در کنار سایر روشهای درمانی کمک میکنند تا روند بهبود سرعت و سهولت بیشتری پیدا کند و از درمان نتیجۀ بهتری بگیرید.
۲. آیا داروهای روانپزشکی باعث وابستگی و اعتیاد میشوند؟
این سوال یک دغدغۀ قابلدرک و یکی از دلایل اصلی مقاومت دربرابر داروهای روانپزشکی است. اما چیزی که لازم است بدانید این است که این مسئله بستگی به نوع، شدت و قدمت مشکل شما دارد. در اکثر اوقات مصرف و توصیه به استفاده از داروها میتوانند موقتی باشند زیرا شما در کنار مصرف دارویی که روانپزشکتان تجویز میکند، با کمک گرفتن از یک روانشناس بهتدریج شیوههای سالم و کارآمد تنظیم هیجان، افکار و رفتار خود را یاد میگیرید. در چنین شرایطی، پس از بهبود یافتن، روانپزشک بهتدریج داروها را کم و سپس قطع میکند.
با این حال، گاهی در این موارد مصرف دارو برای مدتی طولانی یا برای همیشه لازم است:
- وقتی ریشۀ زیستی مشکل قوی یا وراثتی است.
- وقتی مشکل عمیق و طولانیمدت است و مغز به تنهایی نمیتواند کارکرد خود را با شرایط تطبیق بدهند.
- وقتی شرایط محیطی بسیار استرسزا و خارج از کنترل فرد هستند.
۳. آیا تأثیر داروها سریع است؟
پاسخ این سوال کاملاً بستگی به شرایط خاص شما و نوع دارویی که مصرف میکنید، دارد. داروهایی مثل آرامبخشها و خوابآورها میتوانند در کمتر از یک ساعت تأثیرگذار باشند، درحالیکه داروهایی مثل ضدافسردگیها، اغلب به چند روز زمان برای نشان دادن اثر خود نیاز دارند. شما میتوانید دربارۀ نحوه و زمان اثرگذاری داروهای خود از روانپزشکتان سوال کنید تا با آگاهی بیشتر، برای دیدن تأثیر داروها آماده باشید. بهعلاوه، مکانیزم اثر داروها باهم متفاوت هستند. به همین دلیل، گاهی ممکن است نیاز باشد که بعد از چند روز مصرف، دربارۀ تأثیر داروها با روانپزشک خود صحبت کنید تا در صورت لزوم، داروهای جدیدی را جایگزین کند.
۴. آیا داروها عوارض جانبی دارند؟
هر دارویی، چه داروهای روانپزشکی و چه غیرروانپزشکی، ممکن است عوارض جانبیای داشته باشند. در اغلب موارد، این عوارض کوتاهمدت هستند؛ مانند حالت تهوع یا سردرد. بهترین کار این است که بروشور داخل جعبۀ دارو را بخوانید تا با عوارض احتمالی بلندمدت و کوتاهمدت آن آشنا شوید. همینطور لازم است بدانید که دارویی که مصرف میکنید در چه زمانی مناسب و در چه زمانی خطرزا است؛ بهعنوان مثال، مصرف داروهای آرامبخش در زمان رانندگی میتواند خطرساز باشد. شما حق دارید که از روانپزشک خود بخواهید که دراینباره به شما توضیح بدهد تا بدانید که کدام عوارض طبیعی و کدامیک دردسرساز هستند. با این حال، بهترین کار این است که پس از مصرف دارو، هرگونه عوارض احتمالی را به روانپزشکتان اطلاع دهید.

به یاد داشته باشید زمانی یک دارو تأییدیهٔ تجویز را به دست میآورد که اطمینان حاصل شود که اثربخشی آن به عوارض محتمل برتری و پیشی دارد و درعینحال امکان عوارض جدی و آسیبزننده بهواسطهٔ آن در جمعیت سالم نادر باشد.
و فراموش نکنید که در اغلب موارد، تأثیر منفیای که مشکلات روانی بر کیفیت زندگی و حتی سلامت جسمی شما میگذارند، بسیار بیشتر از عوارض جانبی داروهای روانپزشکی است. بهعلاوه؛ هیچ چیز بااهمیتتر و ارزشمندتر از سلامت روان و آرامش شما نیست. پس با افزایش آگاهی خود و جامعه نسبت به مصرف این داروها، میتوانید قدم بزرگی در راه حفظ کیفیت زندگی خود و دیگران بردارید.

چگونه پس از مهاجرت از سلامت روان خود مراقبت کنیم؟
مهاجرت یکی از پیچیدهترین تجربههای زندگی است. شاید کمترین تجربهای در زندگی تا این حد هم تلخ و هم شیرین باشد؛ مهاجرت یعنی دور شدن از جایی که میشناسیم، به آن احساس تعلق داریم و خاطرات و دلبستگیهای ما را شکل داده است و رفتن به جایی دورتر، به امید ساختن روزهای بهتر و موفقیتهای بیشتر.
حالا که بعد از بررسیها و تلاشهای زیاد، دیگر تصمیمتان را گرفتهاید، کشورتان را عوض کردهاید و وارد دنیای جدید و ناشناختۀ بعد از مهاجرت شدهاید، چطور میتوانید از سلامت روان خودتان مراقبت کنید تا زندگی شادتر و سالمتری داشته باشید؟ ما برای شما چند توصیه داریم:

۱. دربارهٔ فرهنگ کشور جدید اطلاعات کسب کنید.
هرچه بیشتر دربارۀ این کشور جدید و فرهنگ آن بدانید، تفاوتهای فرهنگی شما را کمتر شگفتزده میکنند. با این کار، کنترل بیشتری بر اتفاقات زندگی خود خواهید داشت و از پیشآمدهای غیرمنتظره و ناخوشایند جلوگیری خواهید کرد.
۲. زبان آن کشور را یاد بگیرید.
شاید به کشوری مهاجرت کرده باشید که یادگیری زبان مردمان آنجا برای شما کمی سخت باشد و شاید نیازی هم به یادگیری آن نداشته باشید. اما بهتر است، حتی در سطح ابتدایی، با زبان آن کشور آشنا شوید. با این کار نسبت به کشور جدید احساس نزدیکی و تعلق بیشتری پیدا میکنید، ارتباط بهتری با مردم میگیرید و روابط دوستانه و شغلی بیشتری میسازید.
۳. اشیای دوستداشتنی را با خودتان ببرید.
هر بار که به کشور خود برمیگردید، چند شی دوستداشتنی با خود به همراه ببرید که برای شما معنای فرهنگی یا تعلق خاطر شخصی دارند. با این کار هم احساس نزدیکی با کشور خود را حفظ میکنید و هم به خانۀ جدید خود احساس تعلق بیشتری پیدا میکنید.
۴. برای پیدا کردن دوست عجله نکنید.
احتمالاً تنهایی سختترین بخش مهاجرت است. اما برای تنها نماندن و ساختن روابط جدید عجله نکنید. با شناخت فرهنگ جامعۀ جدیدتان، دربارۀ حد و حدود روابط دوستانه اطلاعات کسب کنید و روابط خود را بهتدریج پیش ببرید تا از وابستگی عاطفی زودهنگام ضربه نخورید.
۵. چند دوست همزبان داشته باشید.
در ایجاد رابطه با افراد همفرهنگ خود و افرادی از فرهنگهای دیگر تعادل ایجاد کنید. روابط خود را منحصر به هموطنان خود خود نکنید اما داشتن چند دوست همزبان که با شما پیشینۀ مشترک دارند، به احساس تعلق و سازگاری شما کمک خواهد کرد.
۶. برای خود چند مکان مشخص و دوستداشتنی برای خرید و تفریح در نظر بگیرید.
به احتمال زیاد در محیط قبلیتان فضاهای دوستداشتنیای داشتهاید که زمان زیادی را در آنجا سپری میکردهاید و الآن در این کشور جدید چنین فضاهایی را ندارید. پیدا کردن جایی که برای خرید یا تفریح به آنجا بروید، باعث میشود که هم به محیط جدیدتان احساس تعلق داشته باشید و هم کسانی که به آنجا رفتوآمد دارند را بشناسید و جزوی از آنها شوید.
۷. تماس با کشور خود را حفظ کنید.
لازم نیست حتماً حرف مهمی برای زدن داشته باشید تا با خانواده و دوستان خود تماس بگیرید. با تماسهای ویدیویی، وارد فضای زندگی همدیگر شوید و از راه دور برای چند دقیقه یا چند ساعت، کنار هم زندگی کنید.
۸. به سلامت روان و جسم خود اهمیت بدهید.
در باشگاه نزدیک خانۀ خود ثبتنام کنید، در فعالیتهای فرهنگی محل تحصیل یا کار خود عضو شوید، به گروههای سفر و کمپینگ بپیوندید، تغذیۀ سالم داشته باشید.
۹. صبور باشید.
شما با مهاجرت، تغییر بزرگی در تمام جوانب زندگی خود ایجاد کردهاید. پس به خودتان حق بدهید که برای کنار آمدن با این تغییرات، نیاز به کمی زمان داشته باشید. اما بدانید که غم و اضطراب جزو طبیعی این تجربه نیستند، پس اگر دچار این مشکلات شدید، به دنبال راهحل باشید.
۱۰. از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید.
اگر بعد از گذشتن حداقل شش ماه، هنوز دچار مشکل در انطباق با شرایط جدید خود هستید، برنامۀ خواب و تغذیۀ شما بههم ریخته است، کلافه و مضطرب شدهاید، تحریکپذیر و خستهاید، برای انجام کارهای خود تمرکز ندارید و روابط و عملکرد شغلی یا تحصیلیتان تحتتأثیر قرار گرفتهاند، ممکن است به اختلال سازگاری دچار شده باشید؛ یعنی اینکه مشکلات پایهایتری وجود دارند که باعث شدهاند شما در شرایط جدید طراوت و مهارتهای لازم برای سازگاری پیدا کردن را نداشته باشید. در این صورت، لازم است که حتماً از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید تا بفهمید این مشکلات و موانع چه هستند و چطور میتوانید حل شان کنید.